سوال

همه میگن رفته؟
غصه نخور
اما نمیدونن
که من غصه نمی خورم
این غصه است که داره منو می خوره

خاطره

وقتی کسی میاد تو زندگیت، حتی برای چند روز

و به هر دلیلی، ازش جدا میشی،

در حالی که لحظه خداحافظی بیشتر از همیشه دوسش داری

اون وقت تو می مونی و یه دنیا خاطره

تو می مونی و خاطره نگاهش، خنده ش،

دستاتون که همیشه تو دست هم دیگه بوده

جای خالی سرش که رو شونت میذاشت و

بیشتر از اون تو آروم می شدی

اون وقته که همه چیز آدم و یاد اون میندازه

حتی سرعت گیر خیابون.....

این جوریه که بغض و بارون بی هوا بهت حمله میکنه


نمیدونم اسم این چیه؟

اتفاق، حادثه، معجزه، تجربه ...

چی؟

خدا

عذابم می ده این ترسی که از فقدان تو دارم

کمک کن تا نخوابیده هنوز وجدان بیدارم


تو شمعی من نمیدونم چرا بر عکس پروانه

همیشه می گریزم من از این تسلیم روزانه


هر چی که دارم من از لطف و بزرگی تو دارم

اگرم چیزی ندارم، از رو حکمتت ندارم


سوالم بوده یک عمری چرا انقدر گرفتارم

واسه اسم تو بوده که نبوده اول کارم


عذابم می ده این ترسی که از فقدان تو دارم

کمک کن تا نخوابیده هنوز وجدان بیدارم


تو ای مادر تر از مادر تو وقت مهربونی ها

نذار گم شم، بگیر دستامو تو این بی نشونی ها


پدر تر از پدر هستی که من گرمه به تو پشتم

غم و سختی و اندوه به امید تو من کشتم


تو رویایی تر رویای کودک های در خوابی

کمک کن تا رها شم من از این شب های بی تابی

جدال

روز اولی که دیدمت تو رو

چشماتو دیدم و عاشقت شدم


توی برق بی نظیر چشم تو

گرمی عشقو به چشم دیدم و دیوونه شدم


قلب من میگفت برو بهش بگو

عقل دیوونه می گفت خطا نکن


تو که دیدی که ندیدتت تو رو

چشم ازش بگیر و اشتباه نکن


دل می گفت پروانگی کن با دلش

می شه عاشقت بشه اون آخرش


تو جدال بی من عقلم و دل

عقل من برنده شد ، بی چاره دل


بعد اون روز دیگه حرفی نزدم

که تو رو دوست دارم با من باش


ولی کاشکی از چشام می خوندی

که هنوز دوست دارم آه ... ای کاش


صد دفعه به مرز گفتن رسیدم

که تو نازنینکم با من باش


کاش تو هم یه لحظه عاشقم بودی

عشق من ، عزیز من آه ... ای کاش

ناجی

تو برام مثل یه خوابی

مثل یک خواب گوارا

مثل یک خواب دل انگیز

خواب شیرین، خود رویا


من بی تو یه بی کس

دنیا برام یه قفس

کسی نشد هم نفس

با من حتی یه نفس


با تو من کامل شدم

با من زیبا شدم

با تو من عاشق ترین

عاشق دنیا شدم


چه بزرگ، با شکوه

اومدی از راه دور

منو بردی با خودت

میون بهشت و نور


من مثه درخت پیر

تب زده مثل کویر

یخ زده مثل تگرگ

گم شده، همیشه دیر


شدم اون درخت سرو

تاز و همیشه گرم

تو زمستون، تو بهار

من شدم همیشه سبز

جست و جو

مست می عطر تو ام

بی وقفه دنبال تو ام

تا عطر یاس پیرهنت

جادو کنه روح و تنم


خانه به خانه کو به کو

می جویمت می جویمت

هر روز و هفته ، ماه و سال

در جست و جو می جویمت


یک دم نمی شینم ز پا

تا من تو را پیدا کنم


از هر گلی می بویمت

در هر غزل می خوانمت


مجنون تر از مجنون و تو

لیلی تر از لیلی به من


شوریده سر از هجر تو

دنبال سامان خودام


سر گشته از عشق تو و

عاشق تر از هر عاشقم


میابمت آخر تو را

می پرسم از تو من چرا؟


این سان تو پنهان می شوی

از چشم من لیلای من

نرو

نرو آسون نرو همخونه من

نرو بی من نرو بهونه من

نرو ویرون نکن کاشونه من

نرو باعث نشو شب گریه من


نرو با خود نبر خاطره هامو

نرو ازم نگیر ترانه هامو

نرو یادم نیار تنهایی هامو

نرو ازم نگیر تو این صدامو


نرو اگر بری من میکنم دق

نرو بغضو نکن یک شبه هق هق

نرو از خود نکن منو تو فارق

نرو نشکن دل همیشه عاشق


نرو که از چشات قصه بسازم

نرو نذار که من ساده ببازم

نرو که بی تو من پر از نیازم

نرو بذار که به عشقت بنازم


نرو نخواه که از دوریت بسوزم

نرو کاری نکن تا پیرهن عزا بپوشم

نرو تا دستاتو از عشق ببوسم

نرو کاری نکن تا جام زهر و من بنوشم


نرو تنها دلیل زنده بودن

نرو از تو محاله دل بریدن

نرو ازم نگیر شوق پریدن

نرو بی تو چه سخته آرمیدن


نکته مهم

سلام به دوستای گلم

یه نکته ای اینجا وجود داره که باید بگم و اون اینه که شعر قبلیه شعر تو که خیلی شعر قشنگیه شعر من نیست. این شعر مال داداشمه. گفتش این شعر رو بذار تو وبلاگت ببینیم نظر بقیه چیه دربارش که منم اطاعت کردم.

تو

چه تاریکه بی تو شبام
چه غمیه تو لحظه هام
چه خسته ان ثانیه ها
چه بی کسن ستاره ها
بیا نذار که این صدا
فریاد دلتنگی بشه
ترانه های ناب دل
سکوت غمگینی بشه
خاطره های پرپرت
مستی شبهای منه
دلخوشی روزای من
حسرت با تو بودنه

قصه نگاه

می خوام امشب دوباره حرف بزنم

دوباره بگم ولی، بگم حرفای دلم


قصه تو واسه من

قصه نگاه، نگاه، نگاه و

دوست داشتن بود


قصه مکرر نگاه و دل لرزیدن

قصه همیشه خنده و دل ترسیدن


ترس یکبارگی نگاه تو

واسه من خنده بی تکرار تو


شاید باید دلم می گفت

حرف خودش رو پیش تو


ندونستم نباید حتی ندای قلبم و

بفرستم پیش تو تا بگه حرف دلشو


هنوز تو قصه های من

رنگ و ریا جا نداره


صداقت حرف دلم

اگر که حرفی میزنه


واسه رسیدن به تو

عهدی رو بستم با خدا


شاید دلت به رحم بیاد

بشکنه قلبت بی صدا


اگر خدا وفا کنه

به عهد نا قابل من


پیش خدا می مونم و

دنیا میشه به کام من