اعجاز

وقتی در آغوش می گیره

شب منو یک بار دیگه


برای فردا های من

یه خاطره جون می گیره


از عمر نا تموم من

هزار و یک شب می گذره


هزار و یک ، شب خاطره

حاصل این عمر منه


چه حالی داشتم اون شب

میون خواب و بیداری


تو آخرین نفس هام بود

که تو عشق به من دادی


من از تکرار بی رحم

شبای سرد و بی روزن


به شب مرگی دچار و تو

به یک دم زنده ام کردی


تو معصومی تو پاکی آه ...

تو اعجاز خداوندی

نظرات 5 + ارسال نظر
ستاره قطبی سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:52 ب.ظ http://www.fonex.blogsky.com

با سلام
وبلاگ قشنگی قشنگی داری
ضمنا من اپم اگه تونستی به من سر بزن
اگه خواستی منو به اسم بلغوریات(یادداشت های یک ستاره قطبی)لینک کن و به من خبر بده تا لینکت کنم
راستیییییییی نظر یادت نره ها
مرسی.

یاسر سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:59 ب.ظ http://yasersat.blogsky.com

با سلام وبلاگ جالبی داری برای کسب اخرین اخبار از ماهواره ورسیور به وبلاگ ما بیایید با تشکر و سپاس

نیلوفر سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 ب.ظ http://my-home.blogsky.com/

دوس داشتم شعرت رو...ساده بود و قشنگ...
فقط اوائل شعر خیلی قافیه اش خوب و به جاست...حس ِ یه ترانه به آدم میده...اما آخراش یه کم قافیه هاش نا موزون میشه...
اگه یه کم بیشتر روش فک کنی یه ترانه ی حسابی میشه:)

موفق باشی داداشی:)

ممنون
هنوز خیلی مونده شاعر بشم
مرسی که اومدی

آلما چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ب.ظ http://ghamabad.blogsky.com

شعرت حس خاصی بهم میده.من بالاخره از شعرات یه چیزی پیدا میکنم.اگه در مورد جدایی هم شعری گفتی حتما بنویس.اشکالی نداره شعراتو تودفترم بنویسم؟البته با اس شاعر

حسه خوبه یا بد؟
نه اشکالی نداره خیلی هم خوشحال میشم
ممنون

سینا دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:17 ب.ظ http://degarandishansabz.blogsky.com/

با درود بر تو ایرانی

این هم خوب بود ولی مثل .....بارون و تو ، نبود اونها خیلی باحال بودن .....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد