جدال

روز اولی که دیدمت تو رو

چشماتو دیدم و عاشقت شدم


توی برق بی نظیر چشم تو

گرمی عشقو به چشم دیدم و دیوونه شدم


قلب من میگفت برو بهش بگو

عقل دیوونه می گفت خطا نکن


تو که دیدی که ندیدتت تو رو

چشم ازش بگیر و اشتباه نکن


دل می گفت پروانگی کن با دلش

می شه عاشقت بشه اون آخرش


تو جدال بی من عقلم و دل

عقل من برنده شد ، بی چاره دل


بعد اون روز دیگه حرفی نزدم

که تو رو دوست دارم با من باش


ولی کاشکی از چشام می خوندی

که هنوز دوست دارم آه ... ای کاش


صد دفعه به مرز گفتن رسیدم

که تو نازنینکم با من باش


کاش تو هم یه لحظه عاشقم بودی

عشق من ، عزیز من آه ... ای کاش

ناجی

تو برام مثل یه خوابی

مثل یک خواب گوارا

مثل یک خواب دل انگیز

خواب شیرین، خود رویا


من بی تو یه بی کس

دنیا برام یه قفس

کسی نشد هم نفس

با من حتی یه نفس


با تو من کامل شدم

با من زیبا شدم

با تو من عاشق ترین

عاشق دنیا شدم


چه بزرگ، با شکوه

اومدی از راه دور

منو بردی با خودت

میون بهشت و نور


من مثه درخت پیر

تب زده مثل کویر

یخ زده مثل تگرگ

گم شده، همیشه دیر


شدم اون درخت سرو

تاز و همیشه گرم

تو زمستون، تو بهار

من شدم همیشه سبز