-
سوال
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 14:03
همه میگن رفته؟ غصه نخور اما نمیدونن که من غصه نمی خورم این غصه است که داره منو می خوره
-
خاطره
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 22:09
وقتی کسی میاد تو زندگیت، حتی برای چند روز و به هر دلیلی، ازش جدا میشی، در حالی که لحظه خداحافظی بیشتر از همیشه دوسش داری اون وقت تو می مونی و یه دنیا خاطره تو می مونی و خاطره نگاهش، خنده ش، دستاتون که همیشه تو دست هم دیگه بوده جای خالی سرش که رو شونت میذاشت و بیشتر از اون تو آروم می شدی اون وقته که همه چیز آدم و یاد...
-
خدا
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 19:41
عذابم می ده این ترسی که از فقدان تو دارم کمک کن تا نخوابیده هنوز وجدان بیدارم تو شمعی من نمیدونم چرا بر عکس پروانه همیشه می گریزم من از این تسلیم روزانه هر چی که دارم من از لطف و بزرگی تو دارم اگرم چیزی ندارم، از رو حکمتت ندارم سوالم بوده یک عمری چرا انقدر گرفتارم واسه اسم تو بوده که نبوده اول کارم عذابم می ده این...
-
جدال
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 22:14
روز اولی که دیدمت تو رو چشماتو دیدم و عاشقت شدم توی برق بی نظیر چشم تو گرمی عشقو به چشم دیدم و دیوونه شدم قلب من میگفت برو بهش بگو عقل دیوونه می گفت خطا نکن تو که دیدی که ندیدتت تو رو چشم ازش بگیر و اشتباه نکن دل می گفت پروانگی کن با دلش می شه عاشقت بشه اون آخرش تو جدال بی من عقلم و دل عقل من برنده شد ، بی چاره دل بعد...
-
ناجی
سهشنبه 8 تیرماه سال 1389 13:06
تو برام مثل یه خوابی مثل یک خواب گوارا مثل یک خواب دل انگیز خواب شیرین، خود رویا من بی تو یه بی کس دنیا برام یه قفس کسی نشد هم نفس با من حتی یه نفس با تو من کامل شدم با من زیبا شدم با تو من عاشق ترین عاشق دنیا شدم چه بزرگ، با شکوه اومدی از راه دور منو بردی با خودت میون بهشت و نور من مثه درخت پیر تب زده مثل کویر یخ زده...
-
جست و جو
چهارشنبه 26 خردادماه سال 1389 07:09
مست می عطر تو ام بی وقفه دنبال تو ام تا عطر یاس پیرهنت جادو کنه روح و تنم خانه به خانه کو به کو می جویمت می جویمت هر روز و هفته ، ماه و سال در جست و جو می جویمت یک دم نمی شینم ز پا تا من تو را پیدا کنم از هر گلی می بویمت در هر غزل می خوانمت مجنون تر از مجنون و تو لیلی تر از لیلی به من شوریده سر از هجر تو دنبال سامان...
-
نرو
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 23:35
نرو آسون نرو همخونه من نرو بی من نرو بهونه من نرو ویرون نکن کاشونه من نرو باعث نشو شب گریه من نرو با خود نبر خاطره هامو نرو ازم نگیر ترانه هامو نرو یادم نیار تنهایی هامو نرو ازم نگیر تو این صدامو نرو اگر بری من میکنم دق نرو بغضو نکن یک شبه هق هق نرو از خود نکن منو تو فارق نرو نشکن دل همیشه عاشق نرو که از چشات قصه...
-
نکته مهم
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 21:48
سلام به دوستای گلم یه نکته ای اینجا وجود داره که باید بگم و اون اینه که شعر قبلیه شعر تو که خیلی شعر قشنگیه شعر من نیست. این شعر مال داداشمه. گفتش این شعر رو بذار تو وبلاگت ببینیم نظر بقیه چیه دربارش که منم اطاعت کردم.
-
تو
دوشنبه 10 خردادماه سال 1389 19:08
چه تاریکه بی تو شبام چه غمیه تو لحظه هام چه خسته ان ثانیه ها چه بی کسن ستاره ها بیا نذار که این صدا فریاد دلتنگی بشه ترانه های ناب دل سکوت غمگینی بشه خاطره های پرپرت مستی شبهای منه دلخوشی روزای من حسرت با تو بودنه
-
قصه نگاه
یکشنبه 2 خردادماه سال 1389 14:06
می خوام امشب دوباره حرف بزنم دوباره بگم ولی، بگم حرفای دلم قصه تو واسه من قصه نگاه، نگاه، نگاه و دوست داشتن بود قصه مکرر نگاه و دل لرزیدن قصه همیشه خنده و دل ترسیدن ترس یکبارگی نگاه تو واسه من خنده بی تکرار تو شاید باید دلم می گفت حرف خودش رو پیش تو ندونستم نباید حتی ندای قلبم و بفرستم پیش تو تا بگه حرف دلشو هنوز تو...
-
بارون
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1389 21:35
زیر بارون من به یادت میکنم گریه عزیزم که نبینن اشک هامو بی وفای نازنینم یاد روزهایی که بودیم ما برای هم همیشه خالی از درد و غم و اشک پر از شادی همیشه یاد بارون های با هم یاد کوچه های خالی توی لحظه های آغوش از همه دنیا فراموش دست کدوم سایه بد خلوت ما رو پاره کرد تو رو گرفت از منو برد دل منم شکست و مرد شد آخر دنیای من...
-
اعجاز
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 17:42
وقتی در آغوش می گیره شب منو یک بار دیگه برای فردا های من یه خاطره جون می گیره از عمر نا تموم من هزار و یک شب می گذره هزار و یک ، شب خاطره حاصل این عمر منه چه حالی داشتم اون شب میون خواب و بیداری تو آخرین نفس هام بود که تو عشق به من دادی من از تکرار بی رحم شبای سرد و بی روزن به شب مرگی دچار و تو به یک دم زنده ام کردی...
-
لحظه
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 19:35
جرقه به چشمان سیاه و روی شاداب و صفای دل، گل باغ شب و دریا و مهتاب است پنداری. درین تاریک شب، با این خمار و خسته جانیها خوش آید نقش او در چشم من، خواب است پنداری. تهران،شهریور ماه 1334 لحظه همه گویند که: تو عاشق اویی. - گرچه دانم همه کس عاشق اویند- لیک می ترسم، یا رب! نکند راست بگویند؟ تهران،مهر ماه 1334
-
شب اردیبهشت
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 23:54
رنگ مهتاب تو حیاط عطر مستانۀ یاس گل های تازه شکفته چشای دوباره خفته وزش نسیم شبگرد و عطر بی همتای گردو زردی چراغ ایوون سبزی باغچه فراوون صدای هم همۀ شهر با همه پلیدی ها قهر صدای پای همسایه برق روشن ستاره سایۀ باغچه رو دیوار خنک شبای بهار آلبالوها نرسیده رنگ ماه شب سفیده باغچه باغچه نیست یه تیکه از بهشته هوا امشب ار...
-
حرف اول
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 20:26
سلام اینجا جایی که خیلی دوست داشتم درست کنم. جایی که شعر ها و نوشته هایی رو که دوست دارم بذارم چه اونایی که کار خودمه و چه اونایی که ماله اساتید بزرگ ایران هستش. یه دلیل دیگه هم داشت که اونایی رو که کار خودمه شما دربارش نظر بدید تا بعدی ها بهتر بشه. امیدوارم خوشتون بیاد و اینکه نظر هم بذارید ممنون.